غمکده یاس

**داســـــــتان تنهایی من ورویـــــــــــــــــــــا**

غمکده یاس

**داســـــــتان تنهایی من ورویـــــــــــــــــــــا**

دلم گرفت............

نظرات 10 + ارسال نظر
یار مهربون یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:31 ق.ظ

محرم، امام حسین

ای ماه خدا! در تقویم دل ما خاطره هیچ ماهی به سرخی تو نیست! سلام خدا بر تو و بر ستارگانی که بر گردت حلقه زده‎اند! و سلام خدا بر خورشید فروزانی که در خود جای داده‎ای! ای ماه خون! بار دیگر از راه می‎رسی و با نسیم گرم کربلایی، قصه آلاله‎های سرخ را به گوش جان می‎رسانی. دوباره سکوت تاریخ را در هم می‎شکنی و بغض ناله را از تنگنای حنجره‎ها آزاد می‎کنی. بانگ چاووش کاروانت به گوش می‎رسد و شیدائیان را دوباره به مهمانی شور و حماسه فرا می‎خواند و جان عشاق را از جام گریه سرمست می‎کند.

و سلام بر محرم الحرام، ماه آغازین سال هجری قمری!

محرم راز دل بلاجویان و حرم مصفای اهل دل است، محرم نقطه پرگار اهل ولایت، محرم کتاب خون و شهادت، شور و شعور و کتاب عشق و شکوه شقایق شیدایی و کتاب غلبه نور بر ظلمت و جهل و نادانی است.

محرم ماه حماسه و شجاعت و جوانمردی، ماه ظلم‎ستیزی و مبارزه با تبعیض و ذلت است. محرم ماه امر به معروف و نهی از منکر و جمیع منکرات است.

و سلام بر حسین! سید و سالار شهیدان، سید اولیاء و شقایق سرخ روئیده در نینوا و سلام بر حسین! نور دیده بندگان خدا، گلبوته سرخ باغستان سبز توحید، عطیه بزرگ سرمدی و راهنمای راه رشد و شرف و فضیلت و هدف.

سلام بر حسین! که دلیری و آزادگی از قامت بلندش روئید و عشق از نامش حرمت یافت. سلام بر حسین! سالار همه ناشران عقیده و جهاد، و سلام بر حسین، سرو بلند و آزادی و معرفت که از ذلت بیزار است و عاشق آزادی است.

حسین، عاشورا را آفرید و عاشورا حسینیان زمانه را، حسین خود را در بلا افکند تا ولا و ولایت به معنا بنشیند «البلاء للولا» با خون حسین تفسیر شد و مسجدالاقصی و کعبه هدی با خون حسین بقا یافت. حسین چون کتابی بی‎شیرازه، جسمش را به دم تیغ جباران سپرد تا شیرازه قرآن را مستحکم گرداند. حسین با خون خود عدالت، مظلومیت و عبودیت را عاشقانه تعبیر کرد.

حسین همه را به تلاش و مبارزه برای دستیابی به حقیقت زندگی فرا خواند. چرا که پیام کربلا و عاشورا پیام حریت، عدالت، عزت و سرافرازی است و نباید این اهداف بزرگ در مکتب حسین فراموش شود. اگر این اهداف نادیده گرفته شود فلسفه عزاداری و به تبع آن راه حسین (علیه السلام) فراموش خواهد شد. حسین بر ما آموخت که چگونه، عقیده را پاس بداریم. او راه جاودانگی معنوی و مردی را از راه درست و اصولی ترسیم کرد. پس بر او سلام باد.

یار مهربون/ع یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:05 ب.ظ

پرواز را به خاطر بسپار؛ پرنده مُردنی ست

دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من

گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟

کجا روم که راهی به گلشنی ندانم

که دیده برگشودم به کنج تنگنا من

نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته کس به من دل

چو تخته‌پاره بر موج، رها، رها، رها من

ز من هر آنکه او دور ، چو دل به سینه نزدیک

به من هر آن که نزدیک، ازو جدا، جدا من!

نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی

که تر کنم گلویی به یاد آشنا من

ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟

که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من؟

ستاره‌ها نهفتم در آسمان ابری

یه دوست...... یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:23 ق.ظ


سالها پیش، خاطر رنجور
شادمان بود و نوبهاری داشت،
دل من باغ دلفریبی بود:
سبزه یی داشت، لاله زاری داشت...
آفتاب محبت گرمی
گل او را به ناز می پرورد،
هر سحر دیده ام چو می شد باز،
شاخه یی می دمید و گل می کرد...
رفت چندی ّ و حیف! دانستم
گل این باغ رنگ قهری داشت،
غنچه ی دلفریب زیبایش
عطر آمیخته به زهری داشت.
سحری با دو چشم اشک آلود
همه را خشمگین ز بُن کندم،
آن همه عشق و ناز و مستی را
پیش پای زمان پرکندم.
سال ها رفت و گلشنم پژمرده؛
خاطرم دشت سنگلاخی شد:
نه به شاخی نهال او آراست،
نه به برگی نهفته، شاخی شد.
لیک کنون، که آفتاب دگر
دامن خویش را بر او گسترد،
مژده آرید، مژده ای یاران!-
باز هم سنگلاخ گل آورد!
بگذارید دشت بی جانم
با بهاری دوباره زنده شود؛
بشکفد غنچه های دل، تا باز
عطرشان زهری و کشنده شود

بازم بدون اسم ..........................

چرا فقط مینویسی یه دوست..................

علیرضا/ش پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:01 ب.ظ

کاش در کتاب دوستی و رفاقت
سطری باشیم ماندنی، نه حاشیه ای از یاد رفتنی


دوست خوب نعمت بزرگیه که نصیب هر کسی نمیشه

امیدوارم که در زندگیتون نصیب شما شده باشه

یه دوست...... پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:03 ب.ظ


دوستی را باید از کویر آموخت
که به عشق خورشید از دریا بودن گذشت



زندگی کردیم و شاکی نیستیم، بر زمین خوردیم و خاکی نیستیم

از عزیزان دوریم و از یادشان غافل نیستیم





من که از عشقت وفا می خواستم ، در دلت یک ذره جا میخواستم

چون غریبی ساده و بی ادعا ، مثل تو یک آشنا میخواستم

آمدی اما به وقت رفتنت ، ماندنت را از خدا می خواستم

من برای اشکهایم بعد تو ، قدر یک دریاچا جا میخواستم














ممنونم که همیشه به دیدن غمکده یاس میایی

علیرضا/شمال پنج‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:19 ب.ظ

قبرانسان هرروزندا می دهد:*من خانه تاریکی هستم

همراه خودنوربیاورید "

"نورقبرنمازشب است."

من خانه ماروعقربها هستم همراه خود پادزهر بیاورید.

"پادزهر صدقه است"

من خانه وحشت وتنهایی هستم،

همراه خود انیس وهمدم بیاورید.

"انیس وهمدم انسان دروحشت قبر قرآن کریم وپربرکت است."

من خانه فقر هستم همراه خود گنج بیاورید.

"گنج شهادت لااله الا الله ومحمدرسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است"



من خانه خاکی هستم همراه خودفرش بیاورید.



"فرش عمل صالح ونیک است."

جمال محمد صلوات

؟ یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:51 ب.ظ

[:S012
واقعا کیه که از این گفته ها درس عبرت بگیره؟
:]

ممنونم که مهمون غمکده من شدی


نمیدونم بگم آقا یا خانم اما میگم ؟؟؟؟؟؟؟؟ ممنونم

؟؟؟ دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:08 ب.ظ

فکر کردم این طوری راحت ترم.

<؟> سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:03 ب.ظ

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
چه خوب
بسیار عالی

از اینکه دلم گرفته اینقد خوشحالی

امیدوارم که همیشه خوشحال باشی و دلم من هم گرفته باشه

سلام چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:31 ق.ظ

امیدوارم دل کسی گرفته نباشع توی این دنیا و اگر هم گرفته
هر چه زودتر ناراحتی ها و غم و غصه هاش مثل برگ درختان در پاییزبریزه و دل هاش بهاری و شکوفا بشه .
من از این که دلت گرفته خوش حال نیستم . و بر عکس خیلی هم ناراحت میشم. شاید بیش از شما. پس این فکر رو نکن
حالا بخند. آفرین کوچولو

من حاضرم ناراحت بشم اما ناراحتی کسی رو نبینم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد