غمکده یاس

**داســـــــتان تنهایی من ورویـــــــــــــــــــــا**

غمکده یاس

**داســـــــتان تنهایی من ورویـــــــــــــــــــــا**

یه سوال دارم.....

 

یه سوال دارم نمیدونم کسی میتونه جوابشو  

 

بهم بگه یا نه؟ میدونین چند تا یاس مثل من  

 

توی دنیای به این بزرگی وجود داره یا نه؟ 

 

میدونین چند تا رویا مثل رویای من  نتونسته 

 

به یاسش سفارش کنه که یاسی جونم 

 

مواظب خودت باش دنیا پر از گرگهای آدم نما شده؟ 

 

میدونین چند تا یاس مثل من هنوز موندنه که چرا  

 

رویاهاشون اونا رو تنها گذاشتن؟ 

 

میدونین چند تا رویا مثل رویای من هستن که  

 

اون بالان ودستشون به جایی نمیرسه 

 

که بتونن جواب ظلمهایی که به یاسهاشون 

 

میشه  رو بدهند؟  

 

میدونین چند تا یاس مثل من هستن که تنهان و از  

 

بی مادری در عذاب هستن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

 

خدایا یکی جواب این سوالهای منو بده 

 

من موندم که آیا یاسی مثل من *و رویایی 

 

مثل رویای من هم هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نظرات 6 + ارسال نظر
یار مهربون چهارشنبه 10 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:32 ق.ظ

همیشه دوست داشتم ابر باشم.چون ابر انقدر شهامت داره که هر

وقت دلش میگیره جلوی همه گریه کنه

.....................................................................................................

یافتن دوستان خوب سخت است سخت تر از آن ترک آنهاست

فراموش کردنشان غیر ممکن است

من هیچ وقت مهربانها رو فراموش نمی کنم

بیگانه مهربون چهارشنبه 10 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:33 ق.ظ

.....

قلب خانه ای است با دو اتاق خواب در یک رنج و در دیگری شادی

زندگی می کند. نباید زیاد بلند خندید و گرنه رنج در اتاق دیگری بیدار

می شود

.....................................................................................................

اگر کلید قلبی را نداری قفلش نکن اگر خداحافظی در راه است سلام

...نکن اگر دستی را گرفتی رهایش نکن

چه میشود کرد این است رسم روزگار

یار مهربون چهارشنبه 10 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:17 ب.ظ

مرا ببخش مادر

در خاطر دل من

چون باغ گل شکفتی

هر شب کنار مهدم

بنشستی و نخفتی

من هر چه با تو کردم

آن را به دل نهفتی

درد درون خود را

جز من به کس نگفتی

بردی ز یاد آنرا

دشنام اگر شنفتی

گر خشم با تو کردم

پاسخ مرا نگفتی

رفتی هزار افسوس

در زیر خاک خفتی

من را ببخش مادر

من را ببخش مادر

شعرت قشنگ بود ممنونم

رضا شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:38 ق.ظ http://zabolsara.blogfa.com

سلام وبت خیلی قشنگه اما خیلی غمناکه
متاسفم که مادرتو از دست دادی
مادر واقعا نعمت بزرگی که تاهست باید قدرشو بدونیم
قدر آینه را بدان تا وقتی که هست
نه آن موقع که افتادو شکست
مواظب خودت باش منم دلم واسه مامانم تنگ شده
آخه الن ۴ماهه که ندیدمش
اون شمال ایرانه یعنی گرگان من جنوب شرقی یعنی
زابل چقدر از هم دوریم حالتو میفهمم

ممنونم که به غمکده یاس اومدی و امیدوارم که هر چه زودتر مادرتون رو ببینین

اره مادر خیلی عزیزه باید قدرشو دونست

ناشناس شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:41 ق.ظ

اره من مادر بدر تو تصادف از دست دادم اما تو تنهای تنها مثله من نیستی خدا رو شکر کن که بدری واست کذاشته همیشه شکر کن نا امید نباش شاد بودن تنها انتقامی می توان از دنیا کرفت پس شاد باش سخته ولی تحمل باید کرد



خدا رحمت کنه پدر و مادر شما را هم

اما ای کاش آدرسی از خودت بجا میذاشتی

marjan دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:51 ب.ظ http://roheziba.blogfa.com

kheili delam gereft khoda madareto biyamorze ishalla nur be ghabreshun bebare rastesh in matlabet ashkamo daravord dele shekaste negahdari mikhad movazeb delet bash aziz

چشم و ممنونم مرجان جونم بازم به دیدنم بیا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد