غمکده یاس

**داســـــــتان تنهایی من ورویـــــــــــــــــــــا**

غمکده یاس

**داســـــــتان تنهایی من ورویـــــــــــــــــــــا**

اشــــــــــــک یاس.............

 

 

میدونید چیه امروز بازم دلم غصه داره آخه  امروز به دفتر  

 

خاطرات قدیمیم که خیلی وقته بازش نکرده بودم یه  

 

سری زدم چون خیلی دلم گرفته بود . 

 

من هر وقت که ناراحتم میرم به سراغ دفتر  قدیمیم که  

 

البته همون دفتر خاطرات رویا هست ومن  واسه

 

درد دل هام اومدمه و ادامشو نوشتمه سر میزنم 

 

امروز اول از خاطرات رویا شروع کردم امروز اول  

 

دست نوشته های رویامو خوندم . 

 

امروز خوندم که رویا از روز تولدم چی نوشته بود 

 

امروز تو اون دفتر  که رفیق تموم لحظه های تنهایی  

 

من هست خوندم که رویا چی نوشته 

 

امروز تو اون دست نوشته ها خوندم که رویا واسه 

 

آینده یاسش چه چیرهایی که نمیخواسته .تو اون  

 

صفحه های بی جون کاغذ امروز من رویا رو دیدم که  

 

چگونه نوشته بود که آرزو داشت ورود یاسش به 

 

دانشگاه رو جشن بگیره .تو اون تکه های کاغذ دیدم 

 

که رویا چطور با افتخار واسه یاسش دست میزنه و 

 

به همه مهموناش میگه که این دختر کوچولوی منه 

 

که میخواد یه خانم وکیل بشه.امروز توی اون تکه های  

 

بی جون کاغذ اشک شوق رویا رو دیدم. 

 

تو اون کاغذ پاره ها که شاید واسه همه فقط یه 

 

تکه کاغذ باشه من اشک حسرت رویا رو دیدم که  

 

با اشک نوشته بود میترسم بمیرم و این روزها رو 

 

نبینم.و درست هم گفته بود چون رویا حتی نتونست 

 

مدرک دیپلم یاسشو ببینه 

 

اجل حتی به رویا مهلت نداد که ببینه یاسش  بزرگ 

 

شده و واسه خودش یه دختر بزرگی شده 

 

دنیا بهش فرصت نداد که حتی جشن فارغ التحصیلی 

 

یاسو توی دبیرستان هم ببینه 

 

میدونید رویا نتونست حتی روزنامه ایی که اسم یاسو 

 

به عنوان قبول شدگان کنکور نوشته بود رو ببینه 

 

زمونه نذاشت که یاس با شادی بیاد و به رویاش 

 

خبر بده که قبول شده همون رشته ایی که رویا دوست 

 

داشت یاس ادامش بده و واسه رویا یه خانم وکیل بشه  

 

خوب امروز که اون دست نوشته ها رو خوندم دلم  

 

بیشتر گرفت . 

 

چشمام  هم که واسه اشکاش فقط دنبال یه بهونه  

 

بودن  شروع کردن به باریدن آخه اونا بی بهونه  

 

همیشه  میبارن الان که دیگه بهونه خوبی داشتن 

 

بهونه دلتنگی رو داشتن امروز که دیگه بهونشون قابل 

 

قبول بود و کسی نمیتونست ایرادی بگیره 

 

دلم خیلی گرفته و چشمام هم هنوز هوای باریدن دارن 

 

آخه امروز پنجشنبه بود تنها روزی که من اجازه دارم به 

 

دیدن رویام برم ولی نذاشتن برم 

 

امروز نذاشتن به دیدن رویام  برم ومن میدونم که اون  

 

منتظرم بود آخه ما قرار داشتیم که من پنجشنبه ها  

 

برم به دیدنش و واسش یه بوته یاس ببرم 

 

اما نذاشتن که برم وبیشتر دلم شکست و غصه هام 

 

بیشتر شد. 

 

چون میدونم که رویا منتظرم بود و میدونم که الان او  

 

هم غصه دار شده و شاید او هم مثل الان که من دارم 

 

اشک میریزم اونم داره اشک میریزه 

 

نمیدونم چکار کنم دلم واسش یه ذره شده

 

 

نظرات 16 + ارسال نظر
یار مهربون پنج‌شنبه 11 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:14 ب.ظ

خیرات براى اموات
سزاوار است بازماندگان، اموات خویش را فراموش نکنند; زیرا آنان دستشان از اعمال خیر کوتاه است و لذا به احسان و دعاى فرزندان و خویشان و دوستان مؤمن خود، نیازمندند.
مرحوم «علاّمه مجلسى» مى فرماید: مخصوصاً دعا کردن براى آنان در نماز شب و بعد از نمازهاى فریضه و در مکان هاى زیارتى خوب است و براى پدر و مادر باید بیشتر دعا کرد و اعمال خیر براى آنان بجا آورد.
عمده خیرات براى پدر و مادر، اداى قرض آنان و اداى حقوق خدا و خلق از جانب آنان است.(1)
در روایتى آمده است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: براى مردگان [ادامه توضیحات]
سزاوار است بازماندگان، اموات خویش را فراموش نکنند; زیرا آنان دستشان از اعمال خیر کوتاه است و لذا به احسان و دعاى فرزندان و خویشان و دوستان مؤمن خود، نیازمندند.
مرحوم «علاّمه مجلسى» مى فرماید: مخصوصاً دعا کردن براى آنان در نماز شب و بعد از نمازهاى فریضه و در مکان هاى زیارتى خوب است و براى پدر و مادر باید بیشتر دعا کرد و اعمال خیر براى آنان بجا آورد.
عمده خیرات براى پدر و مادر، اداى قرض آنان و اداى حقوق خدا و خلق از جانب آنان است.(1)
در روایتى آمده است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: براى مردگان خود هدیه بفرستید! گفتند: هدیه براى آنان چیست؟ فرمود: صدقه و دعا.(2)
همچنین فرمود: ارواح مؤمنان هر جمعه، به آسمان دنیا در برابر خانه ها و منزل هاى خود مى آیند و با صداى غمناکى ندا مى دهند که اى خانواده ما، اى فرزندان ما و اى پدر و مادر و خویشان ما! به ما مهربانى کنید; از اموالى که در دست ما بود (و اکنون در اختیار شماست) با دادن درهمى و قرص نانى و جامه اى نسبت به ما ترحّم آورید، که خداوند شما را از جامه بهشت بپوشاند!
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) که این جملات را فرمود گریه کرد و صحابه نیز همراه او گریستند....(3)
همچنین آن حضرت فرمود: هر صدقه اى که براى میّت داده مى شود، فرشته اى آن را به مانند طبقى از نور مى گیرد و به کنار قبر مى آورد و مى گوید: «اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ الْقُبُورِ» این هدیه را خانواده شما براى شما فرستاده اند. آنگاه آن میّت این هدیه را تحویل مى گیرد و وارد قبرش مى کند که همین سبب فراخى قبرش (و آسایش و آسودگى او) مى گردد.(4)
مرحوم «علاّمه مجلسى» مى فرماید: «در حدیث صحیحى آمده است که امام صادق(علیه السلام) در هر شب براى فرزند خود و در هر روز، براى پدر و مادر خود، دو رکعت نماز مى خواندند (و به روح آنان هدیه مى کردند) در رکعت اوّل سوره «انّا انزلناه» و در رکعت دوم سوره «کوثر» را مى خواندند».(5)
نکته قابل توجّه آن است که انجام کارهاى خیر، جهت اموات براى کسانى که آن را انجام مى دهند نیز ثواب و پاداش فراوان دارد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: ثواب اعمال خیر، براى کسى که براى مردگان انجام مى دهد، براى او و براى آن مرده، هر دو نوشته مى شود.(6) ▲
1. زاد المعاد، صفحه 573.

ممنونم که واسم بهترینها رو مینویسی

ع.فانی شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:22 ق.ظ

اولین کسی که عاشقش میشی دل تورا میشکنه و میره . دومین کسی را که میای دوست داشته باشی و از تجربه قبلی استفاده کنی د ل تورا بدتر میشکنه و میزاره میره . بعدش دیگه هیچ چیز برایت مهم نیست و از این به بعد میشی آن آدمی که هیچ وقت نبودی . دیگه دوست دارم برایت رنگی نداره .. و اگه یک آدم خوب همرایت دوست شوه تو دلشرا میشکنی که انتقام خودتو ازش بگیری و آن میره با یکی دیگه ...... اینطوریه که دل همه آدما میشکنه

دل منم شکسته

ع فانی شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:37 ق.ظ


شب شده بود ، گل آفتاب گردان داشت دنبال خورشید میگشت که یهو یک ستاره بهش چشمک زد ، اما گل آفتابگردان سرش رو آرام آورد پایین ، میدونی چرا ؟ آخه گلها هیچوقت خیانت نمیکنن ، واسه همینه که گل آفتابگردان همیشه شبها سرش پایینه

یار مهربون/ع فانی شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:49 ق.ظ

ا قدر یکدیگر بدانیم
که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم
کریمان جان فدای دوست کردند
سگی بگذار ما هم مردمانیم
غرضها تیره دارد دوستی را
غرضها را چرا از دل نرانیم
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
رخم را بوسه ده کاکنون همانیم

ع.فانی شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:51 ق.ظ

گه یکی رو دیدی که وقتی داری رد میشی بر میگرده نگات میکنه، بدون براش مهمی
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری می افتی برمیگرده با عجله میاد به سمتت، بدون براش عزیزی
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری می خندی برمیگرده نگات میکنه، بدون براش قشنگی
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری گریه میکنی باهات اشک میریزه، بدون دوستت داره
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری با یکی دیگه حرف میزنی ترکت میکنه، بدون عاشقته...

ع فانی شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:58 ق.ظ

همیشه با بدست آوردن اون کسی که دوستش داری نمی تونی صاحبش بشی ، گاهی وقتا لازم هست که ازش بگذری تا بتونی صاحبش بشی

همه ما با اراده به دنیا می آییم با حیرت زندگی میکنیم و با حسرت میمیریم این است مفهوم زندگی کردن

پس هرگز به خاطر غمهایت گریه مکن و مگذار این زمین پست شنونده آوای غمگین دلت باشد

افسوس... آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم و بعد...برای آنچه از دست رفته آه می کشیم

ع.فانی شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:21 ق.ظ

.

این قبر اگر چه تاریک است

اگر چه سنگی سیاه بر پیشانی دارد

اگر چه وقتی واردش می شوی دلت می گیرد

اگر چه چشمان زیبایت را می آزارد

اگر چه .........

اما آنکه دلش در این قبر آرمیده دوستتان دارد

و اکر یک شب نوشته هایتان را نخواند

دلش برایتان تنگ می شود

بر روی سنگ قبرم ننویسید نامش ( ) بود بنویسید نامش دیوانه بود

بر روی سنگ قبرم ننویسید که عاشق بود بنویسید اخلاقش بچه گانه بود

بر روی سنگ قبرم ننویسید که چه رنجهایی را تحمل کرد بنویسید دروغگو بود

بر روی سنگ قبرم ننویسید در جوانی مرد بنویسید پیر شده بود پیر جوانی

بر روی سنگ قبرم ننویسید تنها بود بنویسید بهترین دوستش تنهایی بود

بر روی سنگ قبرم ننویسید عشق در وجود او نبود بنویسید وجود او عشق بود

بر روی سنگ قبرم ننویسید عاشق باران بود بنویسید باران موثر ترین داروی او بود

بر روی سنگ قبرم ننویسید که کم تحمل بود بنویسید مشکلاتش بیش از اندازه بود

بر روی سنگ قبرم ننویسید روزای آخر غمگین بود بنویسید شاد بود مرگش فرا رسیده بود

بر روی سنگ قبرم ننویسید از دوری یار مرد بنویسید از عشق یار مرد

بر روی سنگ قبرم ننویسید که روز تولدش مرد بنویسید که هرگز متولد نشد

************

بنویسید بعد مرگم روی سنگ

آنکه اینجا در زیر این سنگ هم آغوش با خاک شده

عاشقی دل خسته بود

عاشقی که عشقش را هیچ گاه فراموش نکرد

عاشقی که عاشق او بود...

بنویسید بعد از مرگم روی سنگ

آن که خاک را نقاب چهره اش کرده

عاشق کسی بود که او را از بحر غم نجات داده

و فرشته ی نجاتش تنها او را یک دوست می دید نه یک معشوق...

************

سنگ قبرم را نمیسازد کسی

مانده ام در کوچه های بی کسی

بهترین دوستم مرا از یاد برد

سوختم خاکسترم را باد برد

ع فانی شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:28 ق.ظ



مُردن از شما آغاز نشده؛ بشما نیز پایان نخواهد یافت. این دوست شما به سفر می رفت؛ اکنون پندارید که به یکی از سفرها رفته، اگر او باز نگردد شما به سوی او خواهید رفت.

یار مهربون شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:31 ق.ظ

خن دیگر نگفتی؛ ای سخن پرواز خاموشم
فراموشت نمی کردم ؛ چرا کردی فراموشم؟
ز سردی های خاک تیره آغوشت چه می جوید؟
چه بد دیدی ؛ چه بد دیدی ز گرمی های آغوشم؟
نه چشم بسته بگشایی ؛ نه راه رفته باز آیی
به مرگت بار تنهایی چه سنگین است بر دوشم
به جز در دیده ام کی می پسندیدی سیاهی را؟
نمی بینی مگر اکنون که سر تا پا سیه پوشم ؟

اسماعیل شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:37 ق.ظ http://www.essijeegar.blogfa.com

خیلی ممنون که به وب من سر زدید.
من هر دو وب شما را لینک کردم.
اینم ادرس وب جدید من هست خوشحال میشم نظر خود را بگی.
www.essikhafan.loxblog.com


دوست عزیزم شما لینگ شدین وممنونم که مهمون غمکده یاس شدی

اسماعیل شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:42 ق.ظ http://www.essijeegar.blogfa.com

راستی یادم رفت وب اول من را با نام سایبان عشق لینک کن و دومی را با نام سایبان دلتنگی لینک کن.
منتظر نظر شما هستم



چشم

گمنام دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:44 ق.ظ

فصل عمر رفتنی همیشه توی پاییزه

انگار از تقویم سال روزی یه دونش میریزه

هر نفس که میکشی یه قدمه رو به فنا

هر قدم که میزنی یه رفتنه به ناکجا

روزایی بیاد که تو حسرت امروز بمونی

تو الان خاطره ای ولی خودت نمیدونی

دیروز ِ رفته ی تو روزای فردای تو بود

روزای مرده ی تو عالم رویای تو بود

اومد و هیچی از این شادی دنیا ندیدی

هیچی از روزای دیروزی فردا ندیدی

فرداها همیشه نیستن ولی دیروز می مونه

نامه ی کاراتو حتی توی خوابم می خونه

برگه های رفته ی عمر تو نابود نمیشه

هر چقدر بسوزونیش خاکستر و دود نمیشه

حتی بعد ازینکه این برگه ها رو حروم کنی

بعد ِ اینکه قصه ی بودنتو تموم کنی

می مونی گوشه ی قلب هر کسی که اسمشو

روی برگه ها نوشته باشی روح و جمسشو...




تا ندونم کی هستی نمیتونم جوابی واست بنویسم پس بگو کی هستی

مهم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:37 ب.ظ












زندگی عمریست که اجل در پی آن میتازد هر کس غم بیهوده خورد می بازد

دل شکسته سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:49 ب.ظ

قلبم رو شکستی ولی من بیشتر از قبل دوستت دارم میدونی چرا ؟؟؟

چون حالا هر تیکه از قلبم تورو جداگونه دوست داره

؟؟؟/ سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:00 ب.ظ

چی شده؟ چرا جواب نمینویسی؟
ای روزگاررررررررررررررررررررررررررررررررررربی وفا
آدم کمی ترقی میکنه ، همه چیز رو فراموش میکنه
افسوس.




نوشتی ترقی مگه من تونستمه به مریخ برم که میگی ترقی کردمه نه جانم من همان یاسی هستم

اما نمیدونستم به تو که اسمی از خودت نمینویسی چی جواب بنویسم

/// چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:58 ب.ظ

هر چی دوست داری بنویس. اشکالی نداره. مهم نیست.
فقط اجل رو درست کن تو نوشته ات . میسی کوچولو.
ناراحت نشی.
به من چیرزی گفتی؟
فکر کردم با من بودی.
ههههههههههههههههههههههه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد